یک راه بهتر: محتوای بازاریابی برای برند شما
به جای تلاش برای تبدیل شدن به یک ناشر، یا حتی بازاریاب محتوا، تلاش کن که تبدیل به برندی بشوی که به طور مرتب محتوایی ایجاد می کند که نیازهای مربوط به اهداف و مشتریان خودش را در درجه اول در بر میگیرد و به طور همزمان دنبال راه حل های معنی دار برای رفع مشکلات آنهاست.
من نسبت به محتوای بازاریابی خوش بین بوده ام اما در جریان ناتوانیهایش نیز بوده ام
خیلی ساده اعتراف می کنم که طرفدار برندهایی نیستم که افکار آنها هر چیزی هست غیر از آنچه در چشم انداز های آنها عنوان شده و در ذهن مشتریان آنها از آنها شکل گرفته است.
خوشبختانه، در بطن شغل شما یک محصول و یا سرویس وجود دارد که مشتریان برای آن غوغا می کنند و نه یک موتور تولید محتوا.
دلیل اینکه یک برند تبدیل به یک برند اول-مشتری می شود داشتن یک محتوای بامعنا به عنوان بخشی از DNA خودش است که این محتوا امن ترین و مطمئن ترین است و آسانترین مدلی است که برندها می توانند با اشتیاق بازاریابی محتوای خود را درست انجام دهند و تمایل نداشته اند که برای اینکه کسب و کار خود را به دست بگیرند اقدام به مرتب سازی دوباره ی آن کنند.
در این روش، من شما را به دیدن یک نقطه ی روشن امیدوار می کنم و به شما نشان خواهم داد که الزامی نیست برای اینکه در محتوای بازاریابی موفق شوید، تبدیل به یک برند ناشر برای یک کمپانی شوید.
اگرآماده هستید برای اینکه یک راه جامع و قابل اطمینان رو به موفقیت را به نمایش بگذارید این امر زمانی شروع خواهد شد که چهار اصل سوارکاری که باعث شکست در بازاریابی محتوا می شود را دور بریزید.
ما اولین اصل را طرد کرده ایم. برویم با هم با سه اصل دیگر هم همین کار را انجام دهیم…
اهداف درستی را برای کسب و کار خود انتخاب کنید
هروقت که با یک مشتری به گفت و گو نشستم دفتر یادداشت خودم را باز کردم و این سه فرضیه را مثل یک Checkbox روی برگه نوشتم، به این ترتیب:
- موفق باش
- در صحفحه ی نتایج جستجوی Google رتبه ی یک را دریافت کن
- بیشتر گفت و گو کن
سپس پرسیدم “اهداف شما برای کسب و کارتان چیست؟” همه وقتی خیلی خوب سوال را درک کردن یکی از جوابهایی را که در ادامه آورده ام را به من خواهند داد.
سوال بعدی هم همین طور “چه کارهایی انجام دادی تا به هدفت برسی؟” از شیندن جواب این سوال هم معممولاَ متعجب نمی شوم:” شما در جای درستی قرار دارید؟”
اشتباه!
بعد معلوم شد آنهایی که خیلی سریع در کار خود باشکست مواجه شده اند دید روشنی از اهداف خود نداشته اند. آنها به من توجه داشتند و برای این که پروسه تنظیم اهداف را شروع کنند؛ آماده بودند.
همین جا متوجه شدم: فقط شما و تیمتان هستید که می توانند تصمیم بگیرند اهداف چه چیزی می توانند و یا باید باشند. این خیلی مهم است که اهداف کل کسب و کار را در بر بگیرند نه فقط SEO، محتوا، شبکه های اجتماعی و …
همچنین اگر معیارهای تعیین شده برای اندازه گیری موفقیت یک کسب و کار برای اهداف آنها با معنی باشد( کمک واقعی به کل کسب و کار) و ارتباط واضحی با آن اهداف برقرار کرده است( همه درگیر آگاهی از چیزی هستند که آنها روی آن کار می کنند برای اینکه آنها را مورد قضاوت قرار بدهند)، من این معیارها را کمکی جهت رسیدن به اهداف آن کسب و کار به حساب می آورم.
اصول HAS
مهم نیست تصمیم گرفته باشید دقیقاَ کدامیک از اهداف مشخص اصول “HAS” را در کسب و کار خود به کار بگیرید هریک از اصل ها (holistic) جامع، (Adherable)پیوسته (محکم) و(sustainable) پایدار، می تواند کمک خیلی بزرگی باشد:
(Holistic) جامع:
موفقیت محتوای بازاریابی نیازمند این است که روی قسمتهای مختلف کار به جهت ایجاد وحدت، جا به جایی های بسیاری انجام دهیم. اهداف شما بایستی کل کسب و کارتان را در بر بگیرد ولی نه کل کسب و کار دریک هدف.
(adherable) پیوستگی:
شما چگونه بیشتر می توانید با اهدافتان کنار بیایید و آنها را دستیافتنی ببینید؟ اگر اهدافتان برای کسب و کارتان منطقی نیست و یا در زمانی که به آنها اختصاص داده شده است منطقی محسوب نمی شوند، نتیجه ی آنها مهم نیست.
(sustainable) پایدار:
آیا شما این توانایی را دارید که همین سطح تلاش را که برای رساندن اهدافتان به کمال دارید، حفظ کنید؟
من به این نتیجه رسیدم که اگراین اصول را همواره در ذهن نگه دارید به گامهای برندها جهت رسید به هدف، جهت می دهند و به این ترتیب اطمینان حاصل میشود که همه از اهداف و قوانین آنها برای رسیدن به کمال آگاه هستند.
به عنوان مثال، فرض کنید شما یک کسب و کار کوچک هستید که آماده ی پرش در آب های عمیق محتوای بازاریابی هستید ولی هنوز یک وب سایت ندارید.
هدف درست ممکن است این باشد که به یک سایت جدید سوئیچ کنید. برای ساختن هدف برپایه ی اصول دوستانه ی HAS در حد امکان، شما می توانید یک قالب زمانی اختصاص دهید- مثلاَ ۹۰ روز- سپس وظایف مرتبط را به وسیله ترتیب اهمیت کوچکتر کنید( عکس پایین را ببینید)
من حتی پیشنهاد میدهم که یک چک لیست در google doc نگه دارید جایی که برای همه ی اعضاء تیم قابل دسترس باشد و به این ترتیب آنها در جریان روند کار و همچنین اینکه چه کسی مسئول چه کاری است قرار گرفته و به درکی از روند کاری پروژه خواهند رسید.
اجرای برنامه ی مناسب برای کسب و کار شما
اگر جداسازی کرده بودم، شاید می توان گفت که اولین دلیلی که محتوای بازاریابهایی که روی آن کارمی کردم با شکست مواجه شد این مسئله بوده که آنها به جای اینکه بیشتر روی اهدافی تمرکز کنند که برای کسب و کارشان بهترین به حساب می آید تمرکزشان روی رقابت با دیگران بوده است.
اگر می بینید که رتبه بندی رقیب برای کلمات کلیدی اصلی مدنظر آنها در بالاترین نقطه قرار دارد؛ به دلیل داشتن هزاران صفحه وب که توسط Google علامت گذاری شده ، پولهای آنچنانی برای رسانه های پرداختنی خرج کردن و داشتن صفحات برند روی Google plus، Facebook،Twitter، Instagramو Pinterest است و این که این کسب و کارها تلاش می کنند همه ی این کارها را انجام دهند.
تا زمانی که شما به این نتیجه نرسیده باشید که این کارها در همه زمان و در کسب و کارهایی با هر ابعادی اتفاق افتاده است، درست است که خنده دار به نظر میرسد.
بنابراین ما در اولین مشتری جدیدی که داشتیم سعی کردیم به استراتژی اجتماعی خود “کپی همه چیز و هر چیزی که رقبا انجام می دهند” خاتمه دهیم.
Greg Gifford(@GregGifford) January 26,2015
مشکل این است، هیچ دو کسب و کاری وجود ندارند که مثل هم باشند “ شما آنها نیستید.” همانطور که جمله ی بالا این مطلب را به ما می رساند.
برای اینکه رویکردی تاثیر مثبت داشته باشد و به راحتی پیش برود مستلزم دریافت یک فهرست و یا بررسی نقطه ای از رویکرد که شما در آن قرار دارید نسبت به نقطه ای است که قصد دارید به آن برسید در حالی که چشم از رقابت نیز برنداشته اید.
با اهداف جامعی که در دست دارید شروع به طرح ریزی یک برنامه کنید البته نه بر مبنای نقطه ای که شما قرار دارید یا چیزی که رقابت شما با دیگران شما را به رسیدن به آن نقطه وا میدارد بلکه بر مبنای آن کارهایی شما را به سمت موفقیت می کشاند.
در گراف بالا، که در Google Docs درست شده است، شما به درستی می توانید ببینید که کاملاَ روی محتوای وابسته به فعالیتهایم متمرکز شده ام که می تواند بیشترین و بزرگترین تاثیر را روی ۹۰ روز آینده ی روال پروژه ام داشته باشد. ( Caveat: این کار ساده به نظر می رسد که یک دید سطح بالا به محدوده ای از کسب و کار خود داشته باشید اما همین امر به اندازه ی کافی برای اینکه تیم شما کار خودشان را به این ترتیب شروع کنند، بزرگ است.)
اصولی که فهمیدن آنها زمان می گیرد شامل این موارد است:(الف) برای شغل شما چه چیزی موفقیت محسوب می شود و دیگر (ب) تمرکز روی عناصر عملی و مشخص است که می توانند در یک قالب زمانی مشخص شده، انجام پذیرند.